تمام تلاشمو میکنم که فکرم نره اون دور دورا ولی نمیدونم چرا اون صحنه همش میاد جلو چشمام
تو خواب تو بیداری دست از سرم بر نمیداره
نمیدونم اون روز چه بلایی سرم امد
برای چند لحظه تمام ذهنمو تمرکز میدم شاید چیزی دستگیرم بشه
نه نه نه نه نه هیچی آخخخخ! سرم هنوز درد میکنه
منم کله شق امکان نداره اینجور موقه ها قرصی چیزی بخورم ممکن نیست حتی اگه از سر درد بمیرم
یه نگاه به گوشیم انداختم نه هیچ خبری نبود زنگ زدم مغازه گفتم من سرم خیلی درد میکنه امروز نمیام
بدش قطع کردم انداختمش یه گوشه
رفتم رو تختم دراز کشیدم
وای نه ذهنم باز رفت اون دور دورا
علی گوش کن
نه
حداقل بزار توضیح بدم
نه
بهت میگم ساکت هیچ حرفی نزن فقط برو خونه بزار یکم تنها باشم
رومو برگردوندم ازش بغض بدجور گلومو گرفته بود مثل همیشه. احساس کردم
قلبم درد میکنه
آخخخخخخ- علی چی شده ؟
دیدم نرفته تو چشماش ترسو نگرانی رو میدیدم
گفتم هیچی خوبم مگه نگفتم بری خونه ؟
چرا ولی علی نمی خواستم تورو با این حالت تنها بزارم
تو این 3سال دیگه اخلاقتو شناختم
بچگی رو تو وجودش حس میکردم می دونستم این کارشم از رو بچگی بود
با این حال تو دلم بخشیدمش
دیگه میدونم حتی اگه یکی روبروت باشه یکی بیاد از پشت بهت خنجر بزنه اون روبروی نمیفهمه
بخاطر همین موندو پیشت گلم
افرین 20امتیاز خوب شناختی منو
آخخخخخ باز قلبم درد گرفت دوباره ذهنم برگشت
ولی قلبم انگار نه
رفتم کشوی میزم رو باز کردم فندک و پاکت سیگار رو برداشتم رفتم لبه پنجره نشستم
یه کام سنگین گرفتم ازش پیشه خودم گفتم
تا کی اخه ؟ تا کی ؟
چطور بود دوستای گلم ؟
نظر بدین که بهتر بشه
