جایش هنوز درد می کند...
جای تیشه ای که در روحم هک کرد عشقت را....
جای تیشه ای که بر جسمم. وجودت را هک کرد....
زمزمه هایت در ذهنم....
نگاهت که در چشمانم هک شد....
بوسه هایت بر لبانم....
نامت در وجودم هک شد....
هنوز جایش درد می کند....
و بی تو تندیس رها شده ایم که تراشش با دستان تو کامل می شود....
The JOkeR
دل که خوش نباشد...
زندگی ساعتی بیش نیست....
The JOkeR
کوچه بود...
مهتاب بود...
حرف هایش هم زیاد بود....
اما دلشش....
دلش در دستان دیگری بود....
که کوچه و مهتاب و شعر هایش...
در دستان دیگری بود...
فقط سکوت داشت....
فقط پاهایی برای گذراندن داشت....
فقط و فقط....
دستانی برای دعا داشت...
فقط لبانی برای سکوت داشت....
فقط و فقط در جایی بود که اینجا نبود....
با خیال وجودش در آغوشش وجود داشت...
با خیال وجودش کوچه های زندگی اش را می گذراند....
فقط و فقط دیگر لبانی برای سکوت داشت.....
The JOkeR
من یک پسر شهریوری....
من یک مرد شهریوری....
با چشمان خیس....
بر سر سنگ قبر زندگی نشسته ام....
هر لحظه را با رنج درون می گذرانم....
هوایم ابریست...دلم بارانیست....دردم گرفته...
آخ نگفتم....در خاطره ای جا ماندم....
و من بی تو نیستم....
من یک پسر شهریوری....
من یک مرد شهریوری....
The JOkeR
صدای ناقوص را از دور دست ها می شنوم....
که گوینده این هستند که زمانش فرا رسیده....
اما من همچنان به راهم ادامه می دهم....
چون باورهایی در اعماق وجودم می گوید....
به راهت ادامه بده حتی اگر جسد متحرکی باشی....
دلم می خواهد از پشت شیشه های تمام قد این برج..
به شهر نگاهی بکنم و در سکوت سیگاری دود کنم..
که چه گذشت و چه شد..
مروری شود برای تمامه دورانم...
و اینک من اینجا در پشت شیشه های تمام قد این برج...
با خیال وجودش به شهر می نگرم....
The JOkeR
